مغفورالله شهاب، فرزند مولوی شهابالدین دلاور، وزیر «معادن و پترولیم» طالبان، جمعه، ۱۳ بهمن (دوم فوریه)، کار خود را در مسند سفیر طالبان در ازبکستان آغاز کرد. مغفورالله پیش از این به مسند دستیار اول سفیر افغانستان در ازبکستان منصوب شده بود و این اقدام شهابالدین دلاور، تلاشی برای زمینهسازی گمارده شدن فرزندش به جایگاه سفیر تلقی شده بود. ازبکستان روابط نزدیکی با رژیم طالبان دارد و شهابالدین دلاور نیز سفرهایی به این کشور داشته است.
چندین حساب کاربری نیروهای طالبان در شبکه اکس (توییتر سابق) نوشتند که مغفورالله شهاب، سفیر کنونی طالبان در ازبکستان، در سال ۲۰۱۷ از دانشکده مهندسی فارغالتحصیل شده و در ۲۰۲۰ هم از یک دانشگاه اسلامی در زمینه علوم حدیث «فوقلیسانس» گرفته است، اما مشخص نیست که او این دروس را در چه دانشگاهی و در کدام کشور به پایان رسانده است. این حسابهای کاربری ادعا کردند که فرزند وزیر معادن و پترولیم طالبان میتواند «به زبانهای فارسی، پشتو، اردو، عربی و انگلیسی روان صحبت کند.»
قدرتطلبی وزیر معادن و پترولیم طالبان به اینجا ختم نمیشود و به گفته برخی منابع، چندین نفر از اعضای خانواده و بستگان نزدیک مولوی شهابالدین دلاور، در مسندهای بالا در رژیم طالبان کار میکنند. مولوی روحالله شهاب، فرزند دیگر شهابالدین دلاور، رئیس بخش «پلان و پالیسی» (برنامهریزی و سیاستگذاری) معاون اقتصادی نخستوزیر طالبان است، مولوی شمسالدین احمدی، داماد شهابالدین، ریاست یکی از ناحیههای شهرداری کابل را بر عهده دارد، و یکی از برادرانش هم در وزارت خارجه طالبان کار میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شهابالدین دلاور عضو دفتر سیاسی طالبان در قطر بود و از همین طریق توانست نفوذ خود را در میان طالبان افزایش دهد. با فروپاشی حکومت پیشین افغانستان و روی کار آمدن رژیم طالبان، شهابالدین دلاور به مسند وزارت معادن و پترولیم رسید. این وزارت تاکنون دهها قرارداد استخراج معادن و منابع زیرزمینی را به مزایده گذاشته است و کار استخراج برخی از معادن نیز آغاز شده است. منتقدان طالبان میگویند که این قراردادها شفاف نیست و طالبان زمینه دسترسی به این قراردادها را برای رسانهها و جامعه مدنی افغانستان فراهم نمیکنند. در رژیم طالبان دسترسی به اطلاعات «بینهایت دشوار» و حتی ناممکن شده است.
این در حالی است که هیبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، اسفند گذشته در فرمانی شفاهی دستور داده بود که مسئولان این گروه فرزندانشان را در ادارههای دولتی استخدام نکنند و کسانی هم [از فرزندان مقامها] که پیش از این فرمان به چنین مسندهایی گمارده شده بودند، برکنار شوند. رهبر طالبان تاکید کرده بود که وزارتخانهها و ادارههای دولتی این رژیم باید از استخدام افراد بر پایه وابستگی «خویشاوندی و روابط شخصی» خودداری کنند. اما شماری از مقامهای ارشد طالبان، از جمله مولوی شهابالدین دلاور، فرمان رهبرشان را نادیده گرفتهاند و بستگانشان را به مسندهای مختلف دولتی گماردهاند.
برخی از مقامهای ارشد طالبان هم زمینه آموزش فرزندانشان را در خارج از افغانستان فراهم کردهاند. یکی از این مقامها، سهیل شاهین، مسئول دفتر سیاسی طالبان در قطر است که دو دختر و سه سه پسرش در مدارس دولتی در دوحه تحصیل میکنند، اما در داخل افغانستان آموزش دبیرستانی و دانشگاهی برای دختران ممنوع است.
رهبران و فرماندهان طالبان نمیخواهند جزئیات زندگی خصوصیشان در رسانهها منتشر شود و به همین دلیل، اطلاعات کمی از آنها در دست است. در دوران رژیم طالبان اختناق و سرکوب شدیدی فضای رسانهای و خبرنگاری را فراگرفته و دسترسی به اطلاعات را در افغانستان بسیار دشوار کرده است.
در حالی که در ۲۰ سال گذشته فرزندان بیشتر مقامهای ارشد طالبان در «ناز و نعمت» در خارج از افغانستان بزرگ شدند و به مدارس و دانشگاههای معتبر راه یافتند، بیشتر جوانان از خانوادههای مذهبی و بیسواد روستایی، جذب این گروه شدند و از آنها در حکم نیروی رزمی در جنگها و حملههای انفجاری و انتحاری استفاده شد. طالبان و فرماندهان این گروه با اشاعه تبلیغات گسترده در افغانستان، بهویژه شهرستانها و روستاها، از خانوادهها میخواستند که فرزندانشان را برای «پایان اشغال افغانستان» و شکست آمریکا و ناتو به این گروه بسپارند تا از آنها به مثابه نیروی جنگی استفاده کنند.
اغلب جنگجویان رده پایین طالبان باور داشتند که فرزندان و اعضای خانوادههای فرماندهانشان در جنگها حضور دارند و دوشادوش آنها علیه حکومت پیشین افغانستان و متحدان غربی آن میجنگند، اما این تصور اشتباه بود. بسیاری از این جنگجویان حتی حقوق ماهانه دریافت نمیکردند و رایگان و با توهم پیروزی بر «کفار»، خود را به کشتن میدادند.
رژیم طالبان به انحصار شدید قدرت متهم است و مقامهای پشتونتبار این گروه قدرت را میان خود تقسیم کردهاند. در چنینی شرایطی، دشوار و حتی ناممکن است که جنگجویان ردهپایین طالبان بدون برخورداری از رابطه و واسطه به مقامهای بالا دست یابند. از سویی نیز، بخش زیادی از جنگجویان طالبان بیسواد یا کمسوادند و بیشتر عمرشان در دشت و بیابان در جنگ سپری شده است و نتوانستهاند که مهارتی کسب کنند یا قابلیتهای خود را ارتقا بخشند. در مقابل، فرماندهان و مقامهای طالبان، فرزندان خود را به مدارس و دانشگاههای خارجی فرستادند و اینک مسندهای مهم حکومتی را به آنان میسپارند.